نوشته شده توسط : قاصدک

 

با خبر می‌شوید که پرتغال در فلان میوه فروشی ارزان شده است شما چه اقدامی انجام می‌دهید؟

 


الف) سریعاً خودم رو به میوه فروشی میرسونم و چهار و پنج کیلو میخرم تا برای روزهای آینده نگه دارم

ب) اهمیتی به این موضوع نمیدم فوقش ۱۰۰ تومن ارزون تره دیگه

ج) به داستان زیرعمل می‌کردم:

 
روزي من در «نوفل لوشاتو» به علت ارزاني ، حدود ۲ كيلو پرتقال خريدم . فكر كردم چون هوا خنك است ، براي سه الي چهار روز پرتقال خواهيم داشت.

 امام خمینی با ديدن پرتقال‌ها فرمودند «اين همه پرتقال براي چيست ؟» من براي اين كه كار خود را توجيه كنم ، عرض كردم : «چون پرتقال ارزان بود، اين قدر را براي چند روز خريدم.» حضرت امام فرمودند: «شما مرتكب دو گناه شديد. يك گناه باري اين كه ما نياز به اين همه پرتقال نداشتيم و ديگر اين كه شايد امروز در نوفل لوشاتو كساني باشند كه به علت گران بودن پرتقال نتوانسته باشند آن را تهيه كنند، و شايد با ارزان شدن آن، مي توانستند مقداري از آن را تهيه كنند، در حالي كه شما اين مقدار پرتقال را براي سه يا چهار روز، آن هم به جهت ارزان بودند آن خريده ايد. ببريد مقداري از آن را پس بدهيد!»

گفتم: «پس دادن آنها ممكن نيست.» حضرت امام فرمودند: «بايد راهي پيدا كرد.» عرض كردم: «چه كار مي توانيم بكنيم؟» حضرت امام در جواب فرمودند : پرتقالها را پوست كنيد و به افرادي بدهيد كه تا حالا پرتقال نخورده اند. شايد از اين طريق خداوند از سر گناه شما بگذرد.»

مطلب برگرفته از :  وبلاگ باید کاری کرد

 

 

 



:: موضوعات مرتبط: سخنان آموزنده , ,
:: برچسب‌ها: با خبر می‌شوید که پرتغال در فلان میوه فروشی ارزان , , , , ,
:: بازدید از این مطلب : 928
|
امتیاز مطلب : 17
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : پنج شنبه 26 بهمن 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : قاصدک

 


حکیمی را گفتند گوشت گران شده است .


گفت که ارزان کنیم ، گفتند : ای حکیم چگونه ؟


گفت : نخریم و نخوریم.

 

 



:: موضوعات مرتبط: سخنان آموزنده , افکار من , ,
:: برچسب‌ها: گوشت گران , , , , , ارزان ,
:: بازدید از این مطلب : 1292
|
امتیاز مطلب : 19
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ انتشار : پنج شنبه 26 بهمن 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : قاصدک

 

 
تقویم آموزشی دانشگاه پارس رضوی نیمسال دوم سال تحصیلی 92-91
 
 
 



در ترم جدید انشاالله موفق باشید ...

یا حق
 
 
 


:: بازدید از این مطلب : 1205
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : یک شنبه 8 بهمن 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : قاصدک

 

تو به من خندیدی



"حمید مصدق خرداد 1343"

 


تو به من خندیدی و نمی دانستی

من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم

باغبان از پی من تند دوید

سیب را دست تو دید

غضب آلود به من کرد نگاه

سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک

و تو رفتی و هنوز،

سالهاست که در گوش من آرام آرام

خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم

و من اندیشه کنان غرق در این پندارم

که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت

"جواب زیبای فروغ فرخ زاد به حمید مصدق"

من به تو خندیدم

چون که می دانستم

تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی

پدرم از پی تو تند دوید

و نمی دانستی باغبان باغچه همسایه

پدر پیر من است

من به تو خندیدم

تا که با خنده تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم

بغض چشمان تو لیک لرزه انداخت به دستان من و

سیب دندان زده از دست من افتاد به خاک

دل من گفت: برو

چون نمی خواست به خاطر بسپارد گریه تلخ تو را ...

و من رفتم و هنوز سالهاست که در ذهن من آرام آرام

حیرت و بغض تو تکرار کنان

می دهد آزارم

و من اندیشه کنان غرق در این پندارم

که چه می شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت

 

 



:: موضوعات مرتبط: سخنان آموزنده , ,
:: بازدید از این مطلب : 840
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : یک شنبه 8 بهمن 1391 | نظرات ()